English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1679 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To draw on peoples taste and talent . U از ذوق وسلیقه مردم مایه گرفتن
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
get off <idiom> U پایین آمدن یا بیرون آمدن از (اتوبوس ،قطار)
bituminous binder U مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
The climate of Europe desnt suit me. U حال آمدن ( بهوش آمدن )
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
enlists U برای سربازی گرفتن
enlist U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
braids U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
braid U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
gauging rod U میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
internal wrenching bolt U پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
to take a sample of blood U گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse U بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
To be overpowered. U از پا در آمدن
lapse U به سر آمدن
To stretch . to be elastic . U کش آمدن
To back down . U کوتاه آمدن
to water [of eyes] U اشک آمدن
to be valid U به شمار آمدن
up <adv.> U به بالا [آمدن]
To be on (come to )the booil. U جوش آمدن
to get back on one's feet U به حال آمدن
to shoot one's mouth off <idiom> U لاف آمدن
to come to a boil U به جوش آمدن
show-off <idiom> U قپی آمدن
To come into existence . U بوجود آمدن
to go wrong U بد از آب در آمدن [داستانی]
come on strong <idiom> U فائق آمدن
To overpower. To overcome . To vanquish. To win. U غالب آمدن
to turn out badly U بد از آب در آمدن [داستانی]
to proceed U پیش آمدن
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
principal U مایه
thins U کم مایه
germen U مایه
genitor U مایه
thinnest U کم مایه
wishy-washy U کم مایه
wishy washy U کم مایه
stocked U : مایه
gravamen U مایه غم
motif U مایه
motifs U مایه
principals U مایه
stock U : مایه
thinned U کم مایه
low-pitched U کم مایه
low pitched U کم مایه
thinners U کم مایه
resource U مایه
thin U کم مایه
to become conscious U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
belly flops U با شکم فرود آمدن
to look well U تندرست به نظر آمدن
call for someone <idiom> U آمدن وبردن کسی
to unfold U از آب در آمدن [اصطلاح مجازی]
to come to <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
precedes U پیش از چیزی آمدن
belly flop U با شکم فرود آمدن
To be punctual . To be on time . U سر وقت آمدن ( بودن )
To stop being adamant (unyielding). U از خر شیطان پائین آمدن
To get the better of someone . To defeat someone . U بر کسی غالب آمدن
stop out U دیر به خانه آمدن [شب]
run over <idiom> U فائق آمدن برچیزی
to come to oneself <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to near something U نزدیک آمدن به چیزی
to approach something U نزدیک آمدن به چیزی
to come dressed in your wedding finery U با لباس عروسی آمدن
to come round [around] <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
resurfaced U دوباره به سطح آمدن
To lodge a complaint . U درمقام شکایت بر آمدن
precede U پیش از چیزی آمدن
get over something <idiom> U فائق آمدن برمشکلات
To stop being intransigent. U از خر شیطان پایین آمدن
resurfaces U دوباره به سطح آمدن
sweep off one's feet <idiom> U بر احساسات فائق آمدن
born with a silver spoon in one's mouth <idiom> U باثروت به دنیا آمدن
to rain cats and dogs سنگ ازآسمان آمدن
With the onset of summer. U .با آمدن (فرارسیدن )تابستان
bite the bullet <idiom> U فائق آمدن بر مشکلات
resurface U دوباره به سطح آمدن
scunner U مایه نفرت
concretive U مایه انجماد
rennet U پنیر مایه
drearier U مایه افسردگی
key note U مایه نما
rennet U مایه ماست
dreary U مایه افسردگی
poor gas U گاز کم مایه
tough clay U خاک رس پر مایه
molif U مایه اصلی
compressive U مایه تراکم
principal and profit U مایه و سود
feeling tone U مایه احساسی
cumbersome U مایه زحمت
trivial U کم مایه بدیهی
chromaticity U فام مایه
heartbreaking U مایه دل شکستگی
disfiguration U مایه زشتی
to tone up U کم مایه شدن
poor lime U اهک کم مایه
leavens U خمیر مایه
leavening U خمیر مایه
leaven U خمیر مایه
short clay U خاک کم مایه
mitigative U مایه کاهش
nest egg U مایه اندوخته
nest eggs U مایه اندوخته
rouser U مایه حیرت
rich mix U مخلوط پر مایه
accelerative U مایه افزایش
pure color U رنگ مایه
petiolin U خیو مایه
plastic clay U خاک رس پر مایه
criticaster U نقاد کم مایه
endoplasm U درون مایه
cumbrous U مایه زحمت
inoculations U مایه کوبی
inoculation U مایه کوبی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com